کد مطلب
22941
تاریخ ارسال :
1398/02/15
نسخه
چاپی
عباس عبدي : كسي كه ميگويد تغيير نكردهام درك درستي از اوضاع ندارد
موضوع چرخشهاي سياسي افراد و گروهها مسالهاي است كه حداقل در چند سال اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته است اما اينكه اين چرخشهاي سياسي به چه سمت و سويي خواهد رفت، موضوعي بود كه آن را با عباس عبدي روزنامهنگار و فعال سياسي اصلاحطلب در ميان گذاشتيم.
|
|
او اين پديده تغيير نگاه را منفي نميداند اما معتقد است بايد براي اين تغييرات توضيحات و توجيهاتي وجود داشته باشد. در ادامه ميتوانيد مشروح اين گفتوگو را بخوانيد:
در دهههاي گذشته بارها شاهد چرخش سياسيون به سمت جناح مخالفشان بودهايم و نمونههاي اين رويه در ادبيات سياسي ما قابل توجه است. نظرتان درباره اين وضعيت چيست؟ آيا اساسا وجود اين پديده در فرهنگ سياسي ايران را تاييد ميكنيد؟
تغيير موضع سياسي و حتي نگاه كلي به مسائل در همه جاي دنيا وجود دارد و طبيعي هم هست. البته موارد غيرطبيعي هم ميتواند وجود داشته باشد. حتي ميتوانم بگويم در بعضي از كشورها در مسائل جزئي اين تغييرات ميتواند سريعتر هم اتفاق بيفتد. علت تغييرات هم مشخص است؛ جايگاه افراد تغيير ميكند؛ اطلاعات او به مرور زمان دچار تغيير ميشود. واقعيتها به شكل ديگري نمود پيدا ميكند و تجربيات فرد نيز شكل ديگري به خود ميگيرد. لذا همه اين عوامل باعث ميشود هم افراد و هم گروهها دچار تغيير شوند، موضوعي كه قابل توجيه است و ايرادي به آن وارد نيست؛ اما آنچه محل ايراد است اينكه افراد اين تغييرات را توضيح نميدهند. در اين رابطه خودم را مثال ميزنم. نگاه امروز من درباره دولتي شدن يا آزاد بودن اقتصاد با سالهاي اول انقلاب تفاوت دارد اما اين را توضيح ميدهم كه چرا اين تغيير نگاه ايجاد شده است. طبيعتا به تبعات آنچه امروز به آن معتقدم، ملتزم هستم اما بعضيها 180 درجه تغيير ميكنند و ميگويند هيچ تغييري نكردهايم و همان كه بوديم امروز هم هستيم؛ درحالي كه تغيير نكردن ارزش نيست بلكه توضيح و تبيين تغيير است كه اهميت دارد. وقتي يك فردي مدعي ميشود، حرفش از 50 سال پيش همين بوده، مشخص است كه از اوضاع درك درستي ندارد چون طبيعي است كه در طول 50 سال تغييرات زيادي در همه جوامع ايجاد شده و ارزشها تغيير كرده است. او هم بايد دانشاش تغيير كرده و اضافه شده باشد. ما كه علم لدني نداريم. اينها عقايد ماوراءالطبيعي نيست كه بگوييم تغيير نميكند مثلا بگوييم از 50 سال پيش معتقد بوديم، خدا هست و هنوز هم معتقديم خدا هست. حتي درك از خدا و دين هم دچار تغيير ميشود. بنابراين درباره تغيير مواضع نبايد سخت گرفت و اين يك موضوع منفي نيست حتي لازم است به افراد توصيه كنيم به دليل تغيير موقعيت، تغيير جايگاه، تغيير اطلاعات و تغيير پديدهها آنها هم مواضعشان را تغيير دهند اما بايد براي اين تغييرات توضيحات و توجيهات كافي و صادقانه ارايه بدهند.
به نظر شما، آيا چنين چرخشهايي در ميان سياسيون لزوما اتفاقي منفي است يا فكر ميكنيد محتوا و نوع چرخش سياسيون ميتواند تصويري متفاوت از آنچه ممكن است به «بيثباتي سياسي» تعبير شود، ارايه كند؟
همانطور كه عرض كردم، تغييرات بد نيست حتي ميتوان گفت ضروري است اما از جهت ضروري بودن آن نميتوان گفت هر تغييري خوب يا قابل دفاع است بلكه بايد بر حسب مورد توجيه شود. اين توجيه كردن تغييرات و دليل آوردن براي آن از اصل تغيير مهمتر است. اين تغييرات ربطي به بيثباتي سياسي ندارد هر چند ميتواند بازتابي از بيثباتي سياسي باشد؛ چون بيثباتي سياسي به معناي آن است كه محيط عيني جامعه و محيط ذهني آن مغشوش شده است بنابراين افراد هر روز يك حرفي ميزنند كه با ديروزشان متفاوت است. كساني كه ابنالوقتي حرف ميزنند در واقع هيچ ثبات و پايداري سياسي ندارند.
«اصلاحطلبي» در عين حال كه در ادبيات سياسي ايران معناي مشخصي دارد اما به معناي عموميتر، رويكردي سياسي است كه ميتواند روش سياستورزي سياسيون با هر ديدگاهي باشد. آيا شما، چرخش سياسي برخي سياستمداران نزديك به جناح راست، محافظهكاران يا اصولگرايان به سمت «اصلاحطلبان» را رويكردي ناگزير در گذر زمان ميدانيد يا صرفا مصداقي از و عدم ثبات سياسي؟! با توجه به آنكه بسياري از سياستمداران ايراني، تجربه انقلاب و انقلابيگري را پشت سر دارند، آيا ميتوان اين گرايش به سمت اصلاحطلبي و اتخاذ رويكرد انتقادي نسبت به بخشهاي مختلف حاكميت را امري ناگزير و رويكردي در راستاي مشي آرمانخواه سياستمداران امروز(انقلابيون ديروز) دانست؟!
به طور قطع نميتوان يك جواب كلي به اين سوال داد و بايد بر حسب مورد درباره آن اظهارنظر كرد. ولي تغييرات مشي اصولگرايانه به اصلاحطلبي تغيير فرصتطلبانه تلقي نخواهد شد به اين دليل كه اصلاحطلبان در ساختار قدرت هيچگاه دست بالا را ندارند كه فرد بر اساس منافع و كسب قدرت به اين سمت چرخش پيدا كند. اگر كسي در زمان دولت آقاي خاتمي به اين سمت چرخش پيدا ميكرد شايد ميشد، موضوع منافع را مطرح كرد اما در زماني كه خود اصولگرايان قدرت را در دست دارند اگر فردي دچار تغيير و چرخش به سمت اصلاحطلبي شد يعني عليه منافع شخصي خود اقدام كرده است بنابراين اين تغيير نشان از آن دارد كه بيشتر به يك عقيده و باور رسيده است. البته اين هم درست است كه تغيير گرايشها نسبت به اوايل انقلاب يك روند طبيعي است كه طبعا ميتواند به ديگر اصولگرايان هم تسري پيدا كند. ضمن اينكه شكافهاي جديدي در حال به وجود آمدن است كه جناح اصلاحطلب و اصولگرا را مجبور ميكند به واقعيتها نزديكتر و همگراتر شوند.
امسال، سال انتخابات است و جريانهاي سياسي از هماكنون خود را براي انتخابات مجلس يازدهم آماده ميكنند؛ پيشبيني شما از آرايش سياسي كشور در آستانه انتخابات با توجه به بحثي كه در خصوص چرخش سياسي سياسيون داشتيم، چيست؟!
به دليل مسائلي كه در گذشته به وجود آمده است و مسائلي كه امسال هم در ادامه آن ممكن است شاهد باشيم، نميتوانيم انتخابات 98 را بر اساس جناحبنديهاي قبلي و كليشهاي دستهبندي كنيم. دليل اين حرف هم آن است كه بسياري از نيروهاي سياسي و اجتماعي از بدنه اين دو جناح بيرون رفتهاند و نيروهاي رسمي موجود هم توانايي جذب آنها را ندارد بنابراين بايد منتظر يك تغيير اساسي در جناحبنديها باشيم.
تجربه اين چند دهه از آن حكايت دارد كه عمده چرخشها، چرخش از راست به چپ يا از محافظهكاري به سمت اصلاحطلبي بوده است. به ويژه آنكه اين چرخش خاص معمولا در آستانه انتخاباتها تشديد نيز ميشود. با توجه به آنكه در يكي، دو سال اخير شاهد نوعي نارضايتي عمومي از اصلاحطلبان بودهايم و بعضا بحث تضعيف پايگاه اجتماعي و تحديد سبد راي اين جريان سياسي نيز مطرح شده، آيا در اين انتخابات همچنان شاهد گرايش به شعارهاي اصلاحطلبانه خواهيم بود؟
مشكلي كه اصلاحطلبان دارند بيش از آنكه متوجه ايدهها و خط مشيشان باشد ناشي از تحليلشان از شرايط موجود و اقدامات عملي آنها بوده است. بنابراين من گمان نميكنم، اصلاحطلبي به معناي دقيق كلمه و به صورت مفهوم كلي دچار خدشه جدي شده باشد؛ بيشتر شايد اصلاحطلبان باشند كه با اين سوال مواجه شدند كه چرا موفقيتي به دست نياوردهاند. بنابراين تصور ميكنم، گرايش به شعارهاي اصلاحطلبانه كه امروز وجود دارد ممكن است در آينده تقويت هم بشود و حتي راديكالترين نيروها هم تلاش كردهاند خود را با اين موضوع تطبيق بدهند اما اين بدان معنا نيست كه اصلاحطلبان متولي و همهكاره اين شعارها هستند بلكه ديگران هم ميتوانند آنها را انتخاب كنند و جلو بروند.
به نظر ميرسد بخش قابل توجهي از مطالبات رايدهندگان به «ليست اميد» تامين نشده و بعضا شاهد انتقاد افكارعمومي به اصلاحطلبان به خاطر اتخاذ رويكردي توام با نوعي محافظهكاري بوديم. در صورت صحت اين ادعا كه اصلاحطلبان در سالهاي اخير كمي محافظهكارتر شدهاند، آيا بايد منتظر نوعي چرخش تازه در اين جريان سياسي باشيم؟ آيا فكر ميكنيد غيراصلاحطلبان كماكان تمايل به همراهي انتخاباتي با اصلاحطلبان خواهند داشت؟! وضعيت اصولگرايان را نسبت به اين تحولات احتمالي چطور ارزيابي ميكنيد؟!
نيروهايي كه دورتر از اصلاحطلبان به حكومت هستند به نظر من در شرايط كنوني پشت سر اصلاحطلبها قرار نميگيرند و همين امر اصلاحطلبان را مجبور ميكند با وضعيت فعلي در وارد شدن به انتخابات احتياط كنند. يعني خيلي اختياري ندارند كه به شكل گذشته وارد انتخابات شوند. به نظرم در ميدان انتخابات بايد تغييرات بنيادي صورت بگيرد. درباره ايراداتي كه به اصلاحطلبان وارد ميشود نيز بايد گفت، اصلاحطلبها اين ايرادات را از جانب نظارت استصوابي و حذف نيروها ميدانند كه از دو حالت خارج نيست يا در توجيه اين عملكرد خود صادق هستند يا نيستند. اگر صادق نيستند كه بحثي نيست؛ به هر صورت توجيهي آوردهاند و طبيعتا كسي هم آن را نميپذيرد. اما اگر صادق هستند بايد بگويند، توان ما با وجود اين حد از حذف استصوابي نيروها در حد همين نيروهايي است كه وجود دارد و چون شما اين را از ما نميپذيريد ما با اين حداقل صلاحيتها نميتوانيم نامزدي معرفي كنيم. اين تنها راهي است كه صداقت آنها را نشان ميدهد و من فكر ميكنم اگر اين خط مشي را پيش بگيرند- كه معتقدم به اجبار پيش خواهند گرفت چون چارهاي جز آن ندارند- معتقدم شاهد تغييراتي در فضاي انتخابات خواهيم بود كه در آن زمان شرايط انتخابات به كلي تغيير ميكند.
با توجه به افزايش نارضايتيهاي عمومي و كماعتمادي مردم نسبت به هر دو جناح، آيا ممكن است در انتخابات پيش رو شاهد چرخشهاي متفاوت از گذشته باشيم؟ اينكه افراد و جريانهاي سياسي جديد وارد رقابت انتخاباتي شده و گفتماني جديد ارايه دهند را تا چه اندازه محتمل ميدانيد؟
حضور نيروهاي جديد و حرفهاي جديد كمي بعيد است نه به اين دليل كه حرف جديد و افراد جديد وجود ندارد بلكه به اين دليل كه اين نيروها و حرفها از امروز بايد خود را نشان بدهند يا نشان داده باشند. در مدت كوتاه بعيد است چنين اتفاقي در ايران رخ بدهد مگر آنكه تغييرات بنيادي و اساسي در عرصه سياسي ايران رخ بدهد كه آن زمان قضايا متفاوت خواهد بود اما با فرض موجود چنين اتفاقي رخ نخواهد داد اما هر چيزي در ايران ممكن است و من اين را به هيچ وجه رد نميكنم.
|