کد مطلب
33081
تاریخ ارسال :
1403/08/02
نسخه
چاپی
تفاوت اساسی معنای «وفاق» نزد پزشکیان و مردم
در شرایطی که کشور با بحران های بین المللی و اقتصادی جدی روبروست، ضعف پشتوانه مردمی، می تواند بسیار خطرناک باشد که قطعا به نفع کشور و نظام سیاسی نیست.
|
|
با پیروزی پزشکیان در انتخابات، با وجود ایجاد یک کارگروه تخصصی برای تعیین اعضای هیات دولت، ناگهان اسم هایی در دولت مطرح شد که بدنه اجتماعی که حامیان او را شگفت زده کرد. پزشکیان سعی کرد تا تحت عنوان "دولت وفاق ملی" این اسامی را قابل هضم کند، اما وسعت یافتن دامنه این وفاق، تنها به گروه های حاضر در قدرت، طرفداران او را با تردید جدی مواجه کرده است. حال پرسش اینجاست که انشقاق در کجا رخ نموده که باید آن را به وفاقی آن هم در سطح ملی بدل کرد؟
یک انشقاق می تواند میان دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب فرض شود. در این 5 ماهه گذشته از حضور پزشکیان، یکی از کلید واژه های پر تکرار وی، "دعوا نکنیم" بوده است. مشخصا این دعوا، بین گروه های سیاسی بوده و چندان ربطی به مردم کوچه و بازار ندارد. همین امر موضوع وفاق بین این گروه ها را از موضوعیت ملی خارج می کند. واضح است که در سیستم های دموکراسی و حتی شبه دموکراسی، رقابت سیاسی، اصل و اساس سیاست ورزی است و رقبا تلاش می کنند تا با برجسته کردن نقاط ضعف رقیب و نقاط قوت خود، حائز اکثریت شوند و این بد اخلاقی های سیاسی بخش گریز ناپذیر کنشگری سیاسی است. ولی آنچه این بد اخلاقی ها را در میان گروه های سیاسی در ایران، خطرناک می کند، داشتن دست بالای یک طرف در زدن و حذف دیگری، خارج از قواعد مردم سالارانه است.
کوشش پزشکیان برای ایجاد نوعی اجماع و البته نه وفاق، با طیف های تندرو، در واقع تلاش برای کند کردن لبه های چاقوی آنها در کارشکنی در کار دولت است. به عبارت دیگر رئیس جمهور، سیاست "دوستانت را نزدیک خود نگه دار و دشمنانت را نزدیکتر" را در پیش گرفته است. اما به دلایل بسیار واضح، نه تنها این اتفاق نخواهد افتاد که برعکس همین امر به ضد خود تبدیل شده و اعتبار پزشکیان را برای دوره بعد از بین خواهد برد.
طیف اصولگرا، از تندرو تا میانه رو، در هر حال و شکلی همیشه در قدرت حضور داشته و خواهند داشت. آنها حتی اگر به ضرب انتخابات حداقلی و به خواست نظام سیاسی، از حضور در مناصب انتخابی محروم شوند، این به معنای حذف آنان از کلیت نظام سیاسی نبوده و در پست های غیر انتخابی فراوانی که در ساحت سیاسی کشور وجود دارد، خواهند بود و مقاصد خود را از مسیر همان نهادها، بسیار پر قدرت، پی خواهند گرفت. بده و بستان امروز و حضور باج خواهانه شان در دولت، نه تنها تیغه کارشکنی آنها را کند نمی کند که برعکس آنها هستند که تیغه های قیچی اصلاحات دولت را کند کرده و اجازه نخواهند داد تا پزشکیان بتواند مسیر خود در تحقق خواست های ملی را طی کند. در واقع تعارض منافع میان این دو جناح محلی برای وفاق ندارد. خواست های دو طرف و تعاریف آن ها در مسائلی چون منافع ملی آنقدر در تضاد یکدیگر هست که هیچ گفتمان بینابینی در آن یافت نمی شود.
گفتمان یکی تنش آفرینی است چه در سیاست داخلی و چه خارجی و دیگری تنش زدایی وفضای بین این دو آنقدر آنتاگونیستی هست که دیگر نمی شود با یک گفتمان بینا بینی و تکیه بر آن به وفاق دست یافت و طبیعی است که طرف مقابل باید تلاش کند تا با ناامید کردن طرفداران پزشکیان، مانع از مشارکت آنها در انتخابات بعدی ریاست جمهوری شده تا کاندیدای خودش پیروز میدان شود. پس حال چرا باید خودشان، وسیله ای برای موفقیت پزشکیان باشند؟ اما اگر انشقاق در سطح ملی و میان مردم و حکومت فرض شود این رفتار دولت، عمل در جهت عکس ایجاد وفاق ملی است .
حضور پزشکیان در صحنه انتخابات، به عنوان نوعی از دیالوگی تعبیر شد که حکومت با مردمی برقرار کرده که مدتها بود با صندوق رای، قهر کرده بودند و پیامی از شنیدن خواست ملت فرستاده است؛ اگر این تعبیر درست باشد، طبعا "دولت وفاق ملی" هم باید چیزی از وفاق میان دولت حاضر در قدرت با مردمی باشد که یا هنوز از در آشتی در نیامده اند یا آشتی نیم بندی کرده اند که به مویی بند است. پس رئیس دولت باید برای جلوگیری از رفتارهای خصمانه رقبا، نظام سیاسی را وادار به کنترل آنها بکند، نه اینکه آنها را زیر بال خود بگیرد و در صورت عدم موفقیت، استعفا دهد.
به نظر همان گزینه اول درست تر باشد. در واقع پزشکیان تلاش دارد تا با وفاق با گروه های تندرو، جلوی کارشکنی آنها را بگیرد و بی صدایان در اینجا زینت المجلسی هستند تا همه چیز آراسته به نظر آید و اگر چنین باشد که ماه عسل مردم و دولت به سرعت به پایان رسیده و هنگامه طلاق خیلی زودتر از آنکه حکومت تصورش را هم بکند، برپا خواهد شد.
اینگونه دیده می شود که نظام سیاسی از یک سو مایل است تا به حداقلی از خواست ملی تن دهد اگر شده نامش را از "آشتی ملی" خاتمی به "وفاق ملی" پزشکیان بدل کند. اما قادر نیست تا آن بدنه اجتماعی خود که از مخالفان جدی جریان نزدیک به پزشکیان است را هم برنجاند.
اگر نیروهای جریان دوم نیروهای عند الاستطاعه برای نظام هستند که در مواقع ضروری به کار می آیند نیروهای خودی و به اصطلاح انقلابی نیروهای عند اللزوم هستند که باید همیشه آماده و پای کار باشند و ناامید کردن آنها هزینه جبران ناپذیری برای گروه های حاضر در طبقات بالای قدرت دارد.
در شرایطی که کشور با بحران های بین المللی و اقتصادی جدی روبروست، ضعف پشتوانه مردمی، می تواند بسیار خطرناک باشد که قطعا به نفع کشور و نظام سیاسی نیست. بنابراین، شایسته است تا پزشکیان، وفاق درون نظام را به نهادهای بالادستی سپرده و خود دل نگران بدنه اجتماعی ناامیدی باشد که راهی به قدرت ندارند.
تبسم نمازی
|