کد مطلب
30883
تاریخ ارسال :
1402/02/19
نسخه
چاپی
ابتکار: دیگر کسی مرا نماینده حاکمیت نمیداند/ آقای خاتمی گفتند چادر سر کنی بهتر است
معصومه ابتکار گفت: «دیگر کسی من را نماینده حاکمیت نمیداند، همه میدانند کنار هستیم و هیچگونه مسئولیتی نداریم، واقعیت این است که الان حاکمیت یکدست شده است. با دانشجویان درباره مسائل موجود صحبت میکنیم آنها انتظار دارند درباره مسائل پیش آمده موضع بگیرم و....
|
|
مستوره برادران نصیری، مظاهر گودرزی: ماههای اخیر بیشتر از هر زمان دیگری در کشور، بحث حجاب مطرح بوده است، البته مخالفان و موافقان حجاب اجباری پیش از این در ماههای اول پیروزی انقلاب نیز مناقشات جدیای دراینباره داشتهاند. اما مناقشات آن دوره دغدغه همه سیاسیون نبود، چیزی که معصومه ابتکار، معاون پیشین رئیسجمهور در امور زنان و خانواده به آن اعتراف میکند. او میگوید: «حقیقتاً دغدغه آن را نداشتم، نمیخواهم بگویم اقلیت یا اکثریت اما آن موقع {آن گروه از زنان مخالف حجاب} جریان غالب نبودند، جریان غالب این بود که خانمها اعتقاد داشتند با این نوع پوشش {حجاب} میتوانند پیام متفاوتی را به جامعه و دنیا برسانند که ما سبک زندگی متفاوتی را انتخاب میکنیم، اینکه بهدنبال نوعی از زندگی هستیم که شاید با روشهای متداول آن روز که از رسانهها تبلیغ میشد متفاوت است، آن موقع حجاب تبدیل به بخشی از هویت ملی، انقلاب و هویت دینی شده بود.»
اما حالا ابتکار دغدغه دارد، حتی پیش از این هم گویا گشت ارشاد خط قرمزش بوده، او حالا معتقد است که باید گفتوگو کرد و فضا را باز گذاشت.
متن کامل گفتوگو در ادامه آمده است.

گویا مستقیم از دانشگاه آمدید اینجا برای این گفتوگو، این روزها فضای دانشگاه چطور است؟
در این مدت دانشگاهها فضای سیاسی پررنگی داشتند،در دانشگاه تربیت مدرس هم علیرغم اینکه دانشگاه تحصیلات تکمیلی است و متوسط سن دانشجویان بیشتر است، آنها وضعیت پرتحرکی داشتند، در دوره پسا مهسا دانشجویان فعال بودند و اعتراضات زیادی درباره مسائل صنفی و البته مسائل کلی کشور داشتند. این روزها دانشجوها خیلی آگاه و حساس هستند و این خیلی با ارزش است، اما متاسفانه برخوردهای سخت هم با آنها میشود.
جاییکه با دانشجوها برخورد میشود شما نمیتوانید اعمال نظر، یا مثلاً از نفوذ خودتان استفاده کنید؟
ابراز نگرانی میکنم، بعد از حوادث دانشگاه صنعتی شریف که به سایر دانشگاه کشیده شد، درباره آثار این برخوردها با دانشجوها و جامعه علمی توئیت و یادداشت نوشتم، اگر ما پیشرفت علمی در دانشگاه داریم مدیون فضای سالم گفتوگو، فضای آرام، عزت نفس، احترام و آزادی است، نمیشود در یک فضای خیلی بسته رشد علمی داشته باشیم، اگر هم داشته باشیم خیلی تصنعی است، رشد زمانی اتفاق میافتد که فضای مناسبی برای گفتوگو و شنیدن دیدگاههای مختلف در همه زمینهها وجود داشته باشد، فضایی آزاد و آرام که در آن امکان گفتوگو باشد که دانشجو و نسل جوان بتواند حرفهای خود را بزند بسیار مهم است.
دانشجوها در وضعیت موجود اعتراض دارند و از آنجاییکه شما در دورههای مختلف مسئولیت داشتید، شما را نماینده حاکمیت میبینند، یا دست کم نماینده اصلاحطلبان میدانند، در این وضعیت سراغ شما نمیآیند، به شما اعتراض نمیکنند؟
دیگر کسی مرا نماینده حاکمیت نمیداند، همه میدانند کنار هستیم و هیچگونه مسئولیتی نداریم، واقعیت این است که الان حاکمیت یکدست شده است. با دانشجویان درباره مسائل موجود صحبت میکنیم آنها انتظار دارند درباره مسائل پیش آمده موضع بگیرم و جاهاییکه میتوانم از ساختارهای صنفی و انجمنها استفاده کنیم که نظر دانشجوها و مردم در رسانهها و برای حاکمیت منعکس شود، در این حد گفتوگو داریم اما خوشبختانه مرا نماینده حاکمیت نمیدانند.
درباره موضعگیری صحبت کردید، خانم دکتر گفتوگو با شما یک سختی بزرگ دارد و آن این است که بهسختی از آن تیتر پیدا میشود؟
حالا این خوب است یا بد است؟(با خنده)
برای من به عنوان نماینده رسانه خوب نیست، اما برای شما اینطوری تلقی میشود که شخصیت محافظهکاری دارید. برگردیم به سالهای دور، شما ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷ کجا بودید؟
احتمالاً جایی در تهران بودم.
آن روز اولین تظاهرات زنان بهمناسبت ۸ مارس درباره حجاب اتفاق افتاد، آن روز را به یاد دارید؟
خاطرم هست که در اخبار شنیدم مسائلی درباره حجاب اجباری بوجود آمده و یک حس نگرانی که این مسئله قرار است به چه شکلی اجرا شود ایجاد شده است، یعنی اگر قرار است موضوعاتی مانند حجاب در جامعه ایران جاری شود آیا همراه جبر و فشارهای سیاسی و اجتماعی خواهد بود؟، این بحث با امام هم مطرح شده بود و آیتالله طالقانی یک موضع خیلی صریح گرفتند که این روزها خیلی در رسانهها درباره آن حرف زده میشود.
آنچه که ما میدیدیم وضعیت پوشش خانمها اختیاری بود و اقبال عمومی خانمها هم بیشتر به این سمت بود که یک پوششی را رعایت کنند. در این میان خانمهایی هم بودند که رعایت نمیکردند، مسئله خاصی و برخوردی هم شاید تا یک مدت صورت نمیگرفت، سختگیریها بعداً شروع شد، البته واقعاً صحبتهای امام بیشتر برای ادارات دولتی بود، اما بعداً جریانات دیگری شکل گرفت که سختگیریها شروع شد، حتی این سختگیریها به شدتی رسید که یک بار امام درباره آن موضع گرفتند و به صراحت گفتند این کارها را قبول ندارند.
ببینید:

شما خودتان آن موقع دغدغه این را داشتید که عدهای از زنان مخالف این ماجرا هستند، شاید اگر دغدغه داشتید در آن تظاهرات شرکت میکردید؟
حقیقتاً دغدغه آن را نداشتم، نمیخواهم بگویم اقلیت یا اکثریت اما آن موقع {آن گروه از زنان مخالف حجاب} جریان غالب نبودند، جریان غالب این بود که خانمها اعتقاد داشتند با این نوع پوشش {حجاب} میتوانند پیام متفاوتی را به جامعه و دنیا برسانند که ما سبک زندگی متفاوتی را انتخاب میکنیم، اینکه بهدنبال نوعی از زندگی هستیم که شاید با روشهای متداول آن روز که از رسانهها تبلیغ میشد متفاوت هستیم، و آن موقع حجاب تبدیل به بخشی از هویت ملی، انقلاب و هویت دینی شده بود.
من در یک خانواده مذهبی بودم، و درست است که از همان سن تکلیف حجاب را کم و بیش رعایت میکردم، در ادامه هم حجابم از روی انتخاب، شناخت و آگاهی بود، حتی گاهی چالش هم داشتم، اینطور نبود که هرچیزی را بپذیرم، مانند همین نسل جوان، آن موقع جوانان درباره همین موضوع(حجاب) سوال و بحثهای زیادی داشتند اما نکته مهم این است که استدلالی که مطرح میشد برای نسل جوان قابل قبول بود. کتابها و سخنرانیهای زیادی که درباره این موضوع بود از دکتر شریعتی، آقای مطهری، خانم رهنورد، همگی بحثهای جذابی بود، ما هم دنبال هویت بودیم، نسل ما یک گمشدهای داشت، ما میان هویت غربی، دروازههای تمدن با آن زرق و برق و نگاه سنتی که ممکن بود با آن تحجر و واپسگرایی هم باشد گیر کرده بودیم، دنبال یک هویت نوین بودیم که هم جوابگوی مسائل مدرن باشد و هم در آن جبر و واپسگرایی نباشد بلکه حرکت آن رو به جلو باشد، در واقع خیلی بیشتر از پوشش به شخصیت یک زن توجه داشتیم، اینکه یک زنی باشد که بتواند پیشرو باشد و تحول در خود و جامعه ایجاد کند، زنی که استقلال داشته باشد، برای خیلیها سوال بود که با ارزشهای دینی میشود به این زن رسید و اینکه اما خمینی(ره) به عنوان یک رهبر دینی چقدر با این مسئله کنار میآیند. دغدغه نسل ما این بود که دین چقدر میتواند با آزادی، هویت، حق انتخاب سازگار باشد.
متاسفانه در ادامه غفلت کردیم، یعنی نظام تربیتی و مراکز فرهنگی ما از این اصل غفلت کردند، نوع کاری که در ادامه با نسل بعد شد متاسفانه حق انتخاب، عزت نفس و آزادی در انتخاب سبک زندگی را دریغ کرد، چیزیکه ما در ابتدای انقلاب آن را داشتیم. قرآن به پیامبر(ص) میگوید شما سیطره و تسلط ندارید، بلکه فقط میتوانید به انسانها بشارت و انذار بدهید، شما فقط میتوانید آگاهی بدهید، حق ندارید جبر کنید و سلطه داشته باشید، این مسئله خیلی مهم است، اما کشور ما خیلی سریع وارد انواع اجبارها، الزامات و محدودیتها شد، اگر قرار است حق انتخابی نباشد پس بشارت و انذار چیست؟
اما شما خودتان یک بار به این اجبار تن دادید، زمانیکه آقای خاتمی از شما خواستند در هیات دولت حضور داشته باشید از شما خواستند چادر سر کنید؟
البته ایشان گفتند خودتان میدانید ولیکن شاید اینطوری {با چادر} بهتر باشد.
بهتر بود؟
ما باید در چند جبهه میجنگیدیم، یکی حضور زنان برای اولین بار در دولت جمهوری اسلامی بود.
خانم شجاعی قبلتر در دولت نبودند؟
خانم شجاعی در همان مقطع مشاور آقای خاتمی شدند، قبل از آن هم خانم حبیبی مشاور رئیسجمهور بودند، تا قبل از خرداد سال ۱۳۷۶ هیچ زنی در کابینههای دولت جمهوری اسلامی نداشتیم، یعنی جلسات دولت که عالیترین سطح برای تصمیمگیری اجرایی کشور است تا قبل از خرداد ۷۶ بدون حضور زنان تشکیل میشد، هیچ خانمی در سمت اجرایی آن هم سمتی غیر از موضوع زنان در کابینهها وجود نداشت، آقای خاتمی با مخالفهای زیادی مواجه شد، طوریکه آقای ابطحی را فرستادند قم تا بروند توضیح دهند که خانمها مطالبه دارند بگوید آنها در انقلاب نقش داشتند و ما باید این فرصت را به آنها بدهیم. آقایان اصلاً عادت نداشتند یک خانمی با این مسئولیت ورود کند. بنابراین به نظر من تصمیم درستی بود و از طرف آقای خاتمی همت بزرگی بود که راه را باز کردند و بعد از آن خانمهای متعددی وارد کابینه شدند.
شما بعد از آن روزها داشتن چادر را ادامه دادید؟
بله
چرا؟
من قبلتر هم گاهی چادر داشتم، اما بعد از آن روزها سر کردن چادر را ادامه دادم.
|